loading...
بچه های مسجد حجت
گروه فرهنگی حجت بازدید : 46 چهارشنبه 11 تیر 1393 نظرات (0)

امام صادق علیه السلام فرمود:«حرمت مؤمن از حرمت کعبه بیشتر است.»
و نیز فرمود:«خداوند هر کاری از مومن را به خودش واگذار کرده جز اینکه اجازه نداده که خود را ذلیل کند. آیا نشنیده اید که خداوند سوره منافقین، آیه 8 می‌فرماید:«خدا و پیامبرش و مؤمنین عزیز هستند.» پس مؤمن همیشه عزیز است و هرگز زیر بار ذلت نمی‌رود، بلکه از کوه هم پا برجاتر و مستحکم تر است. حتی کوه هم با کلنگ از جا کنده می‌شود ولی مؤمن هرگز از دینش کاسته نمی‌گردد.»
رسول خدا فرمود:«خداوند عزّوجل مؤمن را از عظمت جلال و قدرت خودش آفرید.»
و نیز فرمود:«هر کس مؤمنی را خوار بشمارد، خداوند او را خوار می کند.»
و نیز فرمود:«هر کس مؤمنی را به علت تنگدستی‌اش کوچک بشمرد، خداوند در روز قیامت رسوایش می‌گرداند.»

منابع:
بحار الانوار، ج 67، باب اول/ از ص 60 تا 73.
بحار الانوار، ج 75، باب 56/ ص 142 تا 147.

 

 

لطفا مطلب پایینی را حتما بخوانید

گروه فرهنگی حجت بازدید : 51 چهارشنبه 11 تیر 1393 نظرات (0)

تهمت کار سختی نیست ولی عذاب سختی دارد

 

 http://www.shafaqna.com/persian/media/k2/items/cache/eea54d6214654e6badf5a3010bb249e1_M.jpg

به گزارش گروه تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است كه حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى كند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند كه شیطان هم آن ها را تاءیید نمى كند. یكى از این اعمال ، نابود كردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان یا نعمت است .
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد كه مى توان آن ها را در دو عنوان ذیل جاى داد:
1 - پیامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روایتى از امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این باره آمده است :
اذا اتهم المۆ من اخاه انماث الایمان من قلبه كما ینماث الملح فى الماء(1).
آن گاه كه مۆ من به برادر مۆ منش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه كه نمك در آب ذوب مى شود.
همان طور كه از این روایت بر مى آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مۆ من مى شود.
در توضیح این مطلب باید گفت كه بسیارى از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر مى گذارد. همچنین درباره این اعمال ، دو حالت "انجام " و "ترك" وجود دارد كه هر دو حالت ، در بعد ایمانى او موثر است . ترك واجبات از سویى و انجام گناهان از سوى دیگر، ایمان انسان را ضعیف مى كند. "ترك واجب"و "انجام حرام " را مى توان دو گونه از كفر عملى به شمار آورد كه "انجام حرام " شامل "تهمت " هم مى شود و ضعف و نابودى ایمان را در پى دارد.
2 - پیامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مایه نابودى حریم برادرى و روابط انسانى میان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم مى سازد:
امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرمود:
من اتهم اخاه فى دینه فلا حرمه بینهما(2).
كسى كه برادر دینى اش را متهم كند [= به او تهمت بزند]، بینشان حرمتى وجود ندارد.
دین مبین اسلام ، آبرو و حرمت مۆ من را بزرگ تر از كعبه و حتى قرآن دانسته است و با آگاهى از چنین ارزشى ، هیچ كس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروى دیگران تجاوز كند
منظور از كلمه "فى دینه " در جمله من اتهم اخاه فى دینه چه تهمت زدن به"برادر ایمانى" باشد، به این صورت كه كلمه "فى دینه"را صفتى براى كلمه "اخاه" بدانیم و چه متهم كردن او در امور دینى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پدید نمى آید؛ چرا كه دین الاهى مانند ریسمانى است كه همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ایمانى برقرار مى كنند كه این پیوند از پیوند نسبى و سببى بسیار محكم تر است . با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینى ، این رابطه محكم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدینى كه به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این كار را نمى دهد، مگر آن كه از فطرت پاك انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد.
با بررسى این مساءله در جامعه ، مشاهده مى شود كه افرادى براى رسیدن به اهدافى شیطانى مى كوشند دیگران را مورد "تهمت" و "بهتان"قرار دهند؛ ولى در نهایت امر، به ذلت و بیچارگى كشیده خواهند شد.
موضع ابلیس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است كه حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى كند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند كه شیطان هم آن ها را تاءیید نمى كند. یكى از این اعمال ، نابود كردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان یا نعمت است .
امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این زمینه مى فرماید:
من روى على مۆ من روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان ، فلا یقبله الشیطان (3).
اگر كسى سخنى را بر ضد مۆ منى نقل كند و قصدش از آن ، زشت كردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى كند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد.
انسان عاقل و متدینى كه به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این كار را نمى دهد، مگر آن كه از فطرت پاك انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد
راه هاى درمان تهمت
پاک ساختن زبان از آفت تهمت ، با كوششى مداوم میسر خواهد بود.
درمان این بیمارى را باید با اندیشه و دقت در پیامدهاى زشت و نازیباى آن آغاز كرد؛ سپس به یادآورى مستمر آن ها پرداخت كه : «فان الذكرى تنفع المومنین» (4)
یادآورى پیامدهاى تهمت ، تنفر و انزجار قلبى انسان از این رفتار زشت و پلید را در پى خواهد داشت و بدیهى است كه تمام حركات درونى و برونى انسان ، بر پایه "دوست داشتن " و "نفرت ورزیدن" انجام مى گیرد؛ از این رو مى باید در صدد ایجاد و تقویت حالت انزجار از تهمت بر آمد تا بتوان به سوى ترك آن گام برداشت . همچنین باید به ارزش و عظمت آبروى دیگران اندیشید تا به سادگى به سمت تخریب آن گام برداشت .
دین مبین اسلام ، آبرو و حرمت مۆ من را بزرگ تر از كعبه و حتى قرآن (5) دانسته است و با آگاهى از چنین ارزشى ، هیچ كس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروى دیگران تجاوز كند. تقویت حسن ظن و حمل رفتار دیگران بر وجه نیكو، راه دیگرى براى درمان این بیمارى نابود كننده است

گروه فرهنگی حجت بازدید : 48 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

حُبِّ علی اصل تولّای ماست

بغض عُمّر رمز تبرّای ماست

شیعه و شیعه زاده ایم بدانید

ابوتراب مرشد و مولای ماست

مهر ولیُّ الله الاعظم علی

خون رگ تمام اعضای ماست

زنجیر عشق مکتب ولایت

بر گردن وبردست وبر پای ماست

در گیرودار عرصه ی زندگی

نام علی حل معمای ماست

ربِّ جلی حقِّ نبیّ و علی 

تعجیل در فرج تقاضای ماست

 

گروه فرهنگی حجت بازدید : 52 پنجشنبه 05 تیر 1393 نظرات (0)

شیخ رجبعلی خیّاط میگوید:

به هنگام دفن جوانی،دیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) آغوش خود را بر این جوان گشود.

پرسیدم این جوان آخرین حرفش چه؟؟

گفتند:این شعر؛

                                      منتظران را به لب آمد نفس

                                                              ای شه خوبان!به فریاد رس



گروه فرهنگی حجت بازدید : 51 پنجشنبه 05 تیر 1393 نظرات (0)

 

شیخ رجبعلی خیّاط گاه میفرمود:

امام حسین(ع) مشتری زیاد دارد.ممکن است امام های دیگر هم همین طور باشند؛ولی خدا مشتری ندارد!!

من دلم از این میسوزد که خدا،مشتری هایش کم اند.کمتر کسی می آید بگوید:من،خدا را دوست دارم و میخواهم با او آشنا شوم.

     گاه میفرمود:

     در حالی  که تو به خدا محتاجی،خدا،عاشق توست!

     در حدیث قدسی آمده است:

     یَا بنَ آدَمَ! إنّی اُحِبُّکَ فَأنتَ أیضَاً أحبِبنی1.

     ای انسان! من،تو را دوست دارم.تو نیز مرا دوست بدار.

     همچنین آمده است:

     عَبدِی! أنَاوَ حَقّی لَکَ مُحِبُّ ، فَبِحَقّی عَلَیکَ کُن لِی مُحِبّاً2.

     بنده ی من! سوگند به حق خودم که دوستدار تو هستم.پس سوگند به حقّ من بر تو که مرا دوست بدار!

          گاه میفرمود:

          یوسف خوش هیکل است؛امّا تو نگاه کن ببین آن که یوسف را آفرید،چیست.همۀ زیبایی ها مال اوست.

در جهان،چون حُسنِ یوسف،کس ندید                                                 

               حُســـــــن،آن دارد که یوســــــــــــف آفرید



گروه فرهنگی حجت بازدید : 51 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)
فیس بوک;اخرین بازدید 5 دقیقه ی قبل



واتس اپ;اخرین بازدید 19 دقیقه ی  قبل



وی چت;اخرین بازدید 1 دقیقه ی قبل



نیم باز;اخرین بازدید 14 دقیقه ی قبل



لاین;اخرین بازدید7 دقیقه ی قبل



پلاس;اخرین بازدید 26 دقیقه ی قبل


تانگو;اخرین بازدید 10 دقیقه ی قبل

 
قران;آخرین بازدید ماه رمضان چندسال پیش

زیارت عاشورا;اخرین بازدید محرم پارسال

نهج البلاغه;اخرین بازدید (اطلاعاتی در دسترس نیست)

ای داد بیداد...
فکر نکنم نیازی به تفسیر باشه...
دوستان نزارید قران یه گوشه خونه خاک بخوره...
خدایاشرمنده ایم...
گروه فرهنگی حجت بازدید : 39 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد. پشت خط مادرش بود .

پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟

مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي؟ فقط خواستم بگويم تولدت مبارك.

پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت. وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت... ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود ...

گروه فرهنگی حجت بازدید : 46 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

دستانش از فشار زیاد کار زبر و ضمخت شده اند

  دلش نمی آید دست نوازش بر سر و صورت ظریف کودکانش بکشد

  همه فکر میکنند احساس ندارد .

 ولی هیچکس نمیتواند شرافت او را وصف کند .

  او یک پدر است .

گروه فرهنگی حجت بازدید : 39 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

در شگفتم از کسی که...

میبیند هر روز از عمر او کاسته میشود اما ...

برای مرگ اماده نمیشود.

امام علی (ع)

---

الهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

گروه فرهنگی حجت بازدید : 45 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (0)

غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند:

بقیه در ادامه مطلب

گروه فرهنگی حجت بازدید : 54 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)

 

 

کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود وبه ویترین فروشگاهی نگاه می کرد

زنی در حال عبور بود که اورا دید

کودک را به داخل فروشگاه بردوبرایش کفش ولباس خرید

وگفت:"مواظب خودت باش"

کودک روبه زن کردوگفت: "ببخشید خانوم شماخدا هستید؟"

زن گفت:"نه من یکی از بندگان خدا هستم "

کودک گفت:می دانستم با او نسبتی داری

 

گروه فرهنگی حجت بازدید : 45 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)

%D8%B9%DB%8C%D8%B3%DB%8C%20%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD داستان خواندنی   محبوب تر از پیامبر خدا

وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود. وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است. وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد، دید پیرزن مشغول ذکری است:

« الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»
خدایا شکرت که نعمت دادی، کرم کردی، زیبایی دادی، کرامت دادی.

حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند، چرا چنین ستایش می کند؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم؛ برگردم، اجازه بگیرم وبعد داخل شوم. به دم خرابه بازگشت و گفت: « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت: « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسی پرسید: خانم! مگر مرا می بینی


گفت: نه. پرسید: پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت: همان خدایی که به تو گفت مرا ببین، به من هم گفت چه کسی می آید. عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد وپرسید: خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی؟ تشکّر تو برای چیست؟ پیرزن گفت: یا عیسی، آن چه به من داده بود از من گرفت، آیا همین طور پس گرفته است؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد، به من نگاه کرد وپس گرفت؟ عیسی فرمود: آری، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است. پیرزن گفت: من به همان نگاه او خوشم. خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است؛ پس جای شکر دارد.
چنین پیرزنی به خداوند وصل است در حالی که پیامبر هم نبود. در واقع استادِ حضرت عیسی علیه السلام شد. امّا وقتی برای ما مصیبتی پیش می آید، فکر می کنیم خدا با ما قهر کرده است در حالی که برخی از آن ها جبران گناهان ماست تا خداوند متعال در آخرت ما را عذاب نکند، برخی دیگر از گرفتاری ها به خاطر این است که از خدا غافل نشویم، برخی دیگر هم به خاطر این است که خدا دوستمان دارد و می خواهد به خاطر صبر بر مشکلات، پاداش بیشتری دریافت کنیم.

گروه فرهنگی حجت بازدید : 27 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)

عکس العمل شیطان هنگام نزول آیه الکرسی

 

امام  محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی  نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده  و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین  خورد.

 

در این زمان  ابلیس  ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

 

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد"

 

مرد  گفت "رسول خدا فرمود:" آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن  آیه همگی با صورت به زمین خوردند.  ابلیس  بعد از شنیدن حادثه به  نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.

گروه فرهنگی حجت بازدید : 45 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)

داستان زیبای ابلیس و مرد عابد

sms www.3et.ir 161 داستان زیبای ابلیس و مرد عابد

 

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت…
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»

گروه فرهنگی حجت بازدید : 43 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)


گناه براى غير گناهكار نيز شوم است

اگر گناهكار را سرزنش كند به آن مبتلا مى ‏شود

اگر از او غيبت كند گناهكار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شريك وى است

رسول اکرم (ص)

نهج الفصاحه ص 493 ، ح 1623

گروه فرهنگی حجت بازدید : 50 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)

ابن عباس می دید که حضرت علی (ع)  گاهی در وسط جنگ به آسمان نگاه می کند

 

جلو آمد و پرسید : چرا به آسمان نگاه می کنید ؟

 

حضرت فرمود : برای این که نماز اول وقت از دستم نرود

 

گفت : الان شما در حال جنگ هستید

 

حضرت فرمود : از نماز اول وقت نباید غفلت شود حتی در میدان جنگ

 

بحارالانوار، ج2 ، ص 44

گروه فرهنگی حجت بازدید : 38 چهارشنبه 28 خرداد 1393 نظرات (0)

 

 

 

 

مشک را که پر آب کرد ، از خوشحالی حتی حواسش نبود ، دستانش را بریده اند

بعد از ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش

فقط وقتی امام حسین (ع) آمد بالای سرش

می خواست دست به سینه سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند

سلام برعبد صالح خدا..

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 163
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 41
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 56
  • بازدید ماه : 54
  • بازدید سال : 618
  • بازدید کلی : 14,508